آدم ها ... ،
باهــــــم ها و بی هـــــم ها ...
زوج و فــــرد ...
و منـی که انگــــار با پـــلاک تـــنهــــائی ...
هیچ راهی به محدوده ی زوج و فرد نـدارم...!
ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺯ ﻭ ﺳﺮﻣﺎ ﺩﺳﺘــﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﺩ .
ﺩﺭ ﺟﯿﺒــــﺖ ﺑـــﮕﺬﺍﺭﺷﺎﻥ ،
ﺷﺎﯾﺪ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺗﻪ ﺟﯿﺒﺖ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ...
يكنفر مي پرسد، چرا شيشه شكست؟
مادري مي گويد، شايد اين رفع بلاست...
يكنفر زمزمه كرد: باد سرد وحشي، مثل يك كودك شيطان آمد، شيشه ي پنجره را زود شكست
كاش امشب كه دلم، مثل آن شيشه ي مغرور شكست...
عابري خنده كنان مي آمد، تكه اي از آن را بر مي داشت، مرحمي بر دل تنگم مي شد...
امشب اما ديدم... هيچ كس هيچ نگفت، قصه ام را نشنيد...
کاشــــــ می شـــد
زندگی را هم عوضــــ کــــرد
مثل «چایی» وقتی که ســــــرد می شود . . .
کــــــه هر وقت دلـــت خواست خـــــردش کنی
غـــــــرور من اگر بشکـنـــــــد
با تـــکـــــه هـــایـــــش
شاهـــــــرگ زنــــدگـــــی تـــــو را نیز خواهـــــد زد. . .
وقتی دوتا عاشق ازهم جدا میشن
دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن
چون به قلب همدیگه زخم زدن
نمیتونن دشمن همدیگه باشن
چون زمانی عاشق همدیگه بودن
تنها میتونن
اشنا ترین غریبه برای هم باشن
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message …
تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!!
ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم ؛
نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده !
ماها آدمای بی احساسی نیستیم ….
ماها بی معرفتو نا مرد نیستیم !
یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن ،
که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن ….
فقط باید یکی باشه بفهمه مارو ؛
یکی باشه از ما ….
از جنس خودمون....
در خاطری که ” تویـــی ” دیگران فراموشند ،
بگذار در گوشت بگویم
” میـــخواهــمــــــــت ” …
این خلاصه ی ،
تمام حرفای عاشقــــانه دنـــیاست …!!!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم
همانند توست مرا ” دوست ندارد ”
احساس ندارد !
اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست
هوای نبودنت ...
بدجور هواییم می کند...!
اینجا حوایی هست که هوایی شده...
آدم باش و بیا...
و دریابش...!
_______________________________________________________________
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
چـقـدر خـوبـه . . .
یـکـی بـاشـه
یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه . . .
سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش
آرومـت کـنـه . . .
حـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه . . .
عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه . . .
چـقـدر خـوبـه . . .
چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه
غـصـه نـخـوری هـا . . .
آدم هـا می آینـد
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد ...
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه
آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری
در حالـی کـه زنــده ای...
تو کیستی؟
هان؟
یادم آمد...
...
تو همانی که روزی با پاهایت آمدی
و نماندی و رفتی!!!
و من...
من همانم
که روزی با دلم آمدم و ماندم و ماندم.
ϰ-†нêmê§ |